Subscribe to my draft
پ.ن.: عریضه (اینو اگه دوست داشتین یه قسمتاییشو میتونین با ابی بخونین!)+ پ.ن.: غذامم سوخت!؛
خاطره
پدر: اِ دارن اذون میگن!پسر: چرا از این نمیگن؟
دعا
پ.ن.: هاتفی از گوشه میخانه دوش / گفت ببخشند گنه مِی بِنوش
خود کرده را تدبیر نیست!؛
میگن با اعصاب خورد کار نکنین، هی جدی نگیرین!بدین وسیله اعلام میدارم كه لپتاپ اینجانب كه دچار مشکل بنیه و حافظه کوتاه مدت بود، با مشتی كه دیروز حوالهاش کردم حافظه بلند مدتش را نیز از دست داد!روحش قرین رحمت باد