Thursday, July 18, 2013

An aspirin a day, keeps the strokes away



جونم براتون بگه که آخر هفته با بروبچ رفتیم کوه و همه چی خوب و عالی و برگشتیم و سوار ماشین شدیم که بریم ناهار که تو راه ییهو یه اتفاق عجیب افتاد. هر چی تابلو و اینا تو راه بود سمت راستش رو می‌شد خوند و سمت چپش رو نه! اوه اوه؛ من نمی‌تونستم بخونم! خلاصه حال بس عجیبی بود و سر گیجه و چلوسکیدگی و اینا.

بروبچ جمع و جورم کردن و خلاصه حال به جا اومد و رفتم خونه و به اصطلاح به خیر گذشت.

آقا از اونجایی که یه جون بیشتر نداریم و باید مواظبش باشیم گفتم برم دکتر ببینم قضیه چیه که حالا شک حمله میگرنی یا به احتمال خفیفی حمله ایسکمی گذرا ست. خلاصه حالا قراره یه سری آزمایش انجام بدم که ببینیم چی شده و ییهو زرتی نمیرم. تو این مدت هم قراره آسپیرین بزم به بدن که عروق مغز یه نفسی بکشن!

خلاصه از من به شما نصیحت که بد دوره زمونه‌ای شده شب می‌خوابین صب پامیشین یه روزی میزنه به سرتون و یه روز دیگه هم زرتی میمیرین.

پانوشت‌ها:
- اگه خوبییی از من دیدین که زودتر جبران کنین و اگه بدییی هم دیدن زودتر تلافی کنین که فرصت ممکنه از دستتون بره
- همچین یه حس آرامش خیلی خوبی هست وقتی آدم فکر می‌کنه که می‌دونه که چه خبره و چی ممکنه بشه
- با همه اینها حال من خوب است حالا می‌خوایین باور کنین یا نکنین
- عریضه