Wednesday, December 31, 2008

فریاد



پارسال این موقع در ونکوور بودم و سر سال نو تا می تونستم داد/فریاد/جیغ/هوار زدم. در کیفیتش همان بس که گوش اطرافیان و صدای این حقیر همگی گرفت. شدت و مدت آن در روایات به حدی نقل شده که حتی یکی از دوستان سفید* به وجد آمده ابراز احساسات نمود. (سوالی بخونین:) امشب هم شاهد چنین جهالتی خواهیم بود؟

* white dude


پ.ن.۱: شعر ذیل را شاعری معلوم الحال که دیوانه تخلص میکند در قالب محدب سروده است


داد من بهـــر تخلـــــی / انجمن مست است خیلی
این کجا و آن کجا


پ.ن.۲: تخلی به معنای خالی شدن و نه به معنای معمول آن در متون دینی استفاده شده است.
پ.ن.۳: عریضه

Monday, December 29, 2008

I knew it!

Sunday, December 28, 2008

Smiley dictionary



I don't wanna say a word about smiley, urban, or whatever dictionary, but have you heard of forvo?

They record pronunciation for words in many different languages, even Persian/Farsi. They call it a "cultural phenomenon". If you are quite bored with your holidays and have a mother tongue (don't you?) that you want to contribute to (not quite sure!), you can give it a try!

Thursday, December 25, 2008

Merry Christmas!



I wish you a merry Christmas, but you still have to wait for the new year!
Remember not to just wait; you must enjoy the holidays!
Living is easy, living a happy life is a skill!

PS: The road to success is always under construction.
--Anonymous

Monday, December 22, 2008

Damn bored!



..._
...22:28pm, Edmonton, Behind my desk_

It's 3 days to Xmas, 10 days to new year, and I feel quite bored!
I dunno if that's a matter of age, laziness, don't care mood, loneliness, eating/sleeping disorder, wasting time, being off schedule, being myself,...

PS1: F... you if you had selected the last one before dots! (I mean it!)
PS2: Don't worry, number one applies to myself!
PS3: The rest is what myself is! (clarification: ... are the rest!)
PS4: Time for change?
PS5: Writing Fuck as F... seems more impressive!
PS6: I heard my mom missed me! (Hey bro, take a good care of her. I know I'm the bad boy!)
PS7: ... (I still dunno how to say this, sorry!)


پ.ن.۸: هر چی سنگه ماله پای لنگه!؛

Work-Break balance



I wish I could say so, but I think my ratio is even worse!

PS: I was going to attach this picture to the board beside my office, but...!

Sunday, December 21, 2008

یلدا هم رفت!؛



یلدا هم تموم شد؛ پس ظاهراً هنوز قیامت هم نشده چون خورشید امروز بازم از جای همیشگیش در اومد!

پ.ن.۱: من که به شخصه تا ۱ ظهر خواب بودم ولی حتماً خورشید از سر جاش در اومده چون پشم زده شده ای تو هوا نیست هنوز!
پ.ن.۲: حداقل تو اتاق من نیست!
پ.ن.۳: اگه فال نگرفتین و هنوز میخواین بگیرین و به نظرتون فقط یه متغیر تصادفی برای انتخاب غزل کفایت میکنه میتونین به اینجا مراجعه کنین.
پ.ن.۴: واسط کاربری فال اونجا خیلی داغونه؛ اگه رو لینک بالا کلیک کردین فالتون تولید شده ولی اگه نیت نکرده بودین یا هنوز یه فاتحه واسه شیخ نخوندین، میتونین این کارارو بکنین و بعد تفالی دیگر داشته باشین!
پ.ن.۵: به عنوان عریضه میتونین ۱۰۰ دانه یاغوت رو با خودتون زمزمه کنین تا حس کسایی که نمیتونن انار بخورن رو درک کنین!؛

Mean Iranian grad student!



1: I need a visa in 3 weeks!
2: You'll get it in 2 weeks!

... after two months

2: Hey, send your passport for your visa to be issued!
1: "GOOD", thanks a lot!

... after one month

2: We haven't got your passport!
1: I haven't sent it!
2: OK, send it whenever you want your visa till next year!
1: Wow, that's awesome. Thanks a lot!

... after four months

1: I've just sent my passport!
2: Yeah, we got it!

... after one week

XXX

... after two weeks

1: Can I ask when I can have my visa?
2: I'm "SORRY". I have no idea!

... to be continued!

P.S.1: Life is what happens to you while you're busy making other plans.
--John Lennon


پ.ن.۲: عریضه

Thursday, December 11, 2008

How did it start?



It was this simple, you won't believe it!

Wednesday, December 10, 2008

دست و دل



کسی که با دستش کار می‌کند کارگر است، کسی که با عقل و دستش کار می‌کند پیشه‌ور است، کسی که با دست و عقل و احساسش کار میکند هنرمند است.
-- شوپن

پ.ن.: کسی که دست و دلش به کار نمیرود گشاد است؛

Tuesday, December 9, 2008

زندگی



تا حالا زندگی ما رو میکرد، باشد که از این به بعد ما زندگی رو بکنیم.

پ.ن.: همینجوری

روز کاری



کسی که روز کاریش ساعت ۴ بعد از ظهر شروع بشه حتماً باید تا ۴ صبح هم طول بکشه.
تا اینجای قضیه مشکلی نیست؛ مشکل از اونجایی شروع میشه که ۶ ساعت دیگه (ساعت ۱۰ صبح) سمینار باشه و حداقل* یک ساعت زمان برای رسیدن از رختخواب به سمینار وقت لازم باشه!

*: این که گفتم واقعاً حداقله! فقط زمان مورد نیاز جهت دستشویی رفتن رو لحاظ کنید...

پ.ن.: کسی خبری از پرتقال فروش نداره؟

Sunday, December 7, 2008

Bloggers


Have you noticed the change in here? Aah, you ...! I meant the blue ribbon.
I quite like the ribbons, so I added the blue one for now!

PS: "We Are Iran: The Persian Blogs" seems interesting.

Wednesday, December 3, 2008

Watch your step!



You need to watch your step even in a team work!

...that's why you are called human!
to watch your own step... ;)

P.S.: Hopefully hat-trick can also be an achievement in "blogging".

[state?] وضع



احساسات درونی فرد که حاصل تاثیر افکار فرد در مقطع مشخصی از زمان است وضع او را در لحظه مشخص می کنند[؟].

پ.ن.۱: شاید استفاده از «مود» به جای «اِستیت» بهتر باشه ولی من همون «استیت» رو ترجیح میدم. (همینه که هست!)
پ.ن.۲: از عریضه خبری نیست، هر چند خودم دارم به عرایض پیشین گوش می دم!
پ.ن.۳: پرخاش موجود در این پانوشت ها رو به خودتون نگیرد. [سانسور شد!] :دی

Tuesday, December 2, 2008

bad, worse!



There were times in my life that I wish I had done better!
I mean to had been bad not worse!

Isn't it cruel to have just one life? Where should we use our experience then?


پ.ن.۱ [بی ربط]: قهرمان بچگی: پسر شجاع.
پ.ن.۲: عریضه

Monday, December 1, 2008

هنرهای تجسمی



بدین وسیله اعلام می دارم که به مجموعه ی خورشها، قورمه سبزی هم اضافه شد!
دوستان علاقمند می توانند به اینجا مراجعه کنند.

پ.ن.۱: کم نور بودن عکس نه به دلیل کیفیت پایین غذا بلکه به دلیل استفاده از دوربین موبایل است.
پ.ن.۲: در رده خورش ها تاکنون به تکنولوژی قیمه، بادمجان و کرفس دست یافته بودم و هم اینک قورمه سبزی هم بومی سازی شد.
پ.ن.۳: غذاهای دیگر: تخم مرغ پخته، نیمرو، خاگینه، املت، تُن، ساردین، ماکارونی (با انواع سُس)، استیک، ماهی، [زرشک پلو با] مرغ ، کباب تاوه ای، جوجه کباب، کباب چنجه، عدس پلو، میرزا قاسمی و چند مورد دیگر می باشد.
پ.ن.۴: دسرها: ماست و خیار و بُرانی بادمجان.
پ.ن.۵: کیفیت موارد بالا در حد وُسعِمون تضمین می شود!
پ.ن.۶: عریضه

Friday, November 28, 2008

[read with stewei's accent] Damn you!



Hey, you stupid cells! Wake up!

+ PS: Childhood nostalgia

Friday, November 14, 2008

Technology



... and I finally found out how to go over my contact list while I'm talking with someone on my SMART phone!

Tuesday, November 11, 2008

نشست!؛


بالاخره اولین برف در ادمنتون به زمین نشست!
نیمه پر لیوان: حتی مهدکودک هم به خاطر بدی هوا در ادمنتون تعطیل نمیشه! پس جای شکرش باقی اِ که در دوران دبستان به خاطر برف تعطیل شدم که الان عقده ای نشم! :دی
نیمه خالی لیوان: دانشجوی گِرَد بودن در ادمنتون! :دی

Monday, November 10, 2008

...

Friday, November 7, 2008

بدون شرح








پ.ن.۱: همون طور که ملاحظه میکنید پرتقال فوروش هنوز متواریست!
پ.ن.۲: عریضه هم که نباید خالی بمونه!
پ.ن.۳: اینم قسمت دزدی مطلب :دی


--
جنبه آموزشی:
ایران در سال ۲۰۰۵ هشتمین تولید کننده پرتقال بوده است.
عریضه قسمتی از آهنگ شیخ شنگر از باراد بود.؛

Sunday, November 2, 2008

اعمال


اعمال ما واکنش آنی به افکار ماست.
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره!

پ.ن.۱ (توضیح واضحات): افکار معادل آنچه از مغز میگذرد و به اندام فرمان میدهد می باشد (استفاده شده است).
پ.ن.۲ (توضیح غیرواضحات): دیر و زود اشاره به میزان تفکر قبل از عمل دارد، ولی در هر حال حکم اولی صادق است [!؟!].
پ.ن.۳: این آهنگم واسه خالی نبودن عریضه :دی

Thursday, October 30, 2008

No comment!


(Unrelated) PS:

Saturday, October 25, 2008

عجز

؛
- الو؟
- الو؟
- الو، سلام!
- الو؟!؟

و به همین سادگی صدام دیگه در نمیومد!
احساس عجز از اون احساسای غریبه!

شاید این به خاطر اینکه از توانایی که داشتم خوب استفاده نکردم؛ پس باشد که بهتر استفاده کنم!؛

Tuesday, October 21, 2008

Hug!


Hug each other in your minds if you are far far away!

P.S.1: The picture is taken from one of the Azuzephre's fan sites.


پ.ن.۲: اگه دوست دارین به این آهنگ که سینا پست کرده بود گوش کنین!

پ.ن.۳: حالم خیلی خوش نیست، فک کنم علیرغم مقاومت سرسختانه دارم سرما میخورم! :دی

Saturday, October 18, 2008

Mechanical life



first: hey!
second: hi!
...and the second passes the first!
(Do you see how time passes by?)



PS: Morning routine is taken from xkcd.com.

Thursday, October 16, 2008

نقض غرض



عکس بالا، عکسی است گویا و بیانگر آنکه کرکره ها را پایین بکشید و...!

داستان: داستان از اینجا شروع شد که یکی از دوستان، مشابه این برنامه را در مَکَش نصب کرده بود و این جانب هم که به سلامتی بسیار اهمیت میدهم با آن کلی حال کردم. در جستجوی بی امان[!] برای یافتن برنامه ای مشابه به برنامه اشاره شده برخورد کردم و در آن لحظه گویی دنیا را به من عطا کرده اند!
اما چشمتان روز بد نبیند که این برنامه ی به شدت با حال[!]، از آنجا که به فکر سلامتی شماست، در فواصل معین به شما پیشنهاد (دستور) استراحت میدهد (الان داره به من میده :دی) و اگر حرفش را گوش نکنید عصبانی میشود! البته میتوانید پیشنهادش را قبول و سپس از آن صرف نظر کنید که به این کار نقض غرض گفته میشود!
تا اینجای برنامه و با صرف نظر از نقض غرض (برای غرضهای بسیار کوچک) خوب است. حتی این برنامه هوشمند، زمانی که شما کار نمیکنید را در نظر نمیگیرد و بدین وسیله حواسش بسیار جمع است و به فکر تحقیقات علمی شماست (اگه کار نکنین از استراحت خبری نیست :دی)؛ اما اشکال کار اینجاست که بیچاره فرقی بین تحقیقات سطح بالای من[!] و گردش در فیس بوک قائل نیست و چه بسیار که به من اخطار میدهد که کرکره ها را پایین بکش؛ و بدین وسیله مرا با تناقضی پیچیده مواجه میکند که آیا:
۱. گشتن در فیس بوک تحقیق است؟
۲. تحقیق، گشتن در فیس بوک است؟
۳. گشتن در فیس بوک کاری علمی است؟
۴. گشتن در فیس بوک به تولید علم[!] کمک میکند؟
۵. برای دریافت مدرک آکادمیک، گشتن روزی ۲ ساعت در فیس بوک توصیه میشود؟
۶. و یا اینکه ×××× فیس بوک؟ :-"
در هر حال از قدیم گفته اند «یه چیزی میارن، فرهنگشو نمیارن!» و انگار بنده نیاز به تقویت فرهنگی دارم!؛

Wednesday, September 24, 2008

بو


داره داره بو میاد، داره از پریروز میاد!

پ.ن.۱: فکر کنم بوی ماه مهر بود.
پ.ن.۲: چند روز پیش از این درخت تمام زردا دیدم! جاتون خالی نهیبی بهم زد که هنوز جاش درد میکنه!


پ.ن.۳: نهیب: عکس پارسال اِ!؛

Friday, September 19, 2008

smart


I used to be smart!

P.S.: It's Friday night again, you know!

لوس


خوردنش یه دردسره، نخوردنش هزار و یک...

پ.ن.: این یعنی آخرش میخورم ولی کلاس کارو حفظ میکنم! (خودمو لوس میکنم)؛

Thursday, September 18, 2008

تجربه سریع


مینیمال


پ.ن.۱: همانند «مقالات علمی» خواننده علاقمند به اینجا و اونجا و آنجا ارجاع داده میشود...
پ.ن.۲: من مینیمال نویس نیستم ولی مینمال نویس ها رو «دوست» دارم.
پ.ن.۳: افراد با کالیبر بالا مینیمال نوشتن را دوست دارند ولی عکس آن لزوما صادق نیست.
پ.ن.۴: من...
پ.ن.۵: هُیییییی...

پ.ن.۶: این سه پست آخر با هم از آرایه محدب برخوردارند! :دی

Tuesday, September 16, 2008

خاطره آموزنده


تجربه


پ.ن.۱: تعریف عملیاتی از «وات دِ فاک»: امروز میخواستم از یه وندینگ ماشین آبمیوه بخرم! بعد از اینکه ۲ دلار و ۲۵ سنتمو به خورد ماشین دادم، تلاششو کرد که آبمیوه رو بده ولی متاسفانه آبمیوه گیر کرد و نیفتاد! در تلاشی مذبوحانه دوباره برای خرید اقدام کردم که اینبار با کلمه گهربار «سُلد اَوت» مواجه شدم! حالا بماند که چندین ردیف پر از آبمیوه مذبور در ماشین موجود بود که همه رو امتحان کردم (البته در این بین فقط ۲.۲۵ از کفم رفت نه بیشتر!)
پ.ن.۲: وندینگ ماشین ها هم ساعت کاری دارند!
پ.ن.۳: لازم به ذکر است که این تکنیک قبلا روی پاپ کرن امتحان شده بود و در نهایت ماشین با شرمندگی ۲ عدد پاپ کرن به من تحویل داده بود! خدا پدرشو بیامرزد (البته پول جفتشو گرفته بود!)؛

Sunday, September 14, 2008

سوغات گذشته


خاطره

پ.ن.۱:گل یخ

عکس از اینجا
پ.ن.۲: زمستونا با بابا میرفتیم میخریدیم!؛

Friday, September 12, 2008

Friday nights...

~ 20:00-00:00


.
.
.


~ 00:00-02:00


.
.
.


~ 3:00-4:00 (of course at home...!)


.
.
.


P.S.1: I know you have dirty mind...
P.S.2: I know 02:00-03:00 is missing...
P.S.3: One who stays till 00:00, knows what happens 02:00-03:00...
P.S.4: All times are approximate...
P.S.5: You can consider the first picture as the Markov model of the environment on Friday nights...
P.S.6: You can assume chicken analogous to chicken in Vozvrashcheniye...
P.S.7: Hey, be polite...
P.S.8: BTW, you can also listen to this...

Tuesday, September 9, 2008

نوابیغ!؛



افرادی هستند که ادعای نبوغ دارند و معمولا یک جایی یک مساله ریاضی حل نشده دیده اند!
ر.ک. خبرنامه انجمن ریاضی ایران ص۳

Thursday, September 4, 2008

Tuesday, September 2, 2008

On time!



It's obvious why some of us are not on time.
Don't you see the point?
...it's not comfortable :-"
I do prefer my bed... :D

Saturday, August 30, 2008

Thursday, August 14, 2008

دور!؛


تا حالا شده به گذشته که نگاه میکنین بگین: آخ[!] کاش فلان کارو کرده بودم، کاش...
نمیدونم اگر زندگی دور میزد این افکار در مورد فاصله زمانی با اختلاف دلتا همیشه پیش میآمد یا شرط سن دومی بزرگتر از اولی هم باید برقرار میبود؟
(سوالی بخونین) استراتژی هست که اگه الان کاری بکنیم بعدا دوباره نگیم کاش فلان کارو هم کرده بودیم یا این طبیعت موجود دو پاست؟

پ.ن.۱: عکس زیر هم واسه اینکه مطلب بی عکس نباشه (نمیدونم چرا ییهویی به نظرم بامزه اومد!)؛



پ.ن.۲: الان یک پشه رو ال.سی.دی لپ تاپ کشتم، اونم با پشت دست!؛

Sunday, July 27, 2008

Is life a game or every game a new life?


Players from Sam Javanrouh on Vimeo.


...or maybe each one is a bit of the other!

P.S.: The video clip above is a series of photos one after the other taken every 5 seconds!

Tuesday, July 22, 2008

بی ربط!؛


همین جوری گفتم جالبه

پ.ن. بی ربطتر[!]: نمیدونم چرا از وقتی خسروخان مرد، هی یادش می افتم! باشد که بیشتر به یاد زنده ها باشم!؛

Monday, July 21, 2008

نوکه انگشتامه...؛


زبان به حرف = انگشت به تایپ

پ.ن.: خوشحالم که ۱۰ تا زبان ندارم! :دی

Sunday, July 13, 2008

Dating!

Friday, July 11, 2008

Tuesday, July 8, 2008

US Visa II


Supervisor: Have you got your visa?
Student: Not yet!
Supervisor: Don't worry, I will send you to the conference even if you get your visa in the last minute. Even with car!
Student: :D


دانش آموز: ارواح عمت به انگلیسی چی میشه؟

-- بدلیل ملاحظات امنیتی از زبان شیوای فارسی استفاده کنید :دی