Wednesday, February 27, 2008

خلاصه نویسی



اَه، باز دوباره باید دو صفحه خلاصه بنویسم! پر کردنش یه درده سره، محدودیتش هزار و یک دردسر!؛

Monday, February 25, 2008

I'm from nowhere! (now here! بخونید)

از سیاست گذشته، بگو چرا نمیشه تو گوگل کارآموزی کرد!؛

Friday, February 22, 2008

زمین خیس است!؛

یکی از نکات جالب توجه (که اون اولا بیشتر جلب توجه میکرد [حداقل توجه منو تو ادمنتون]) اینکه اینجا ملت منتظرن یه کم زمین خیس شه یا زمین رو تِی بکشن مرطوب شه، سریع یه تابلو بذارن زمین خیسه، سُره، بپا نخوری زمین و از این حرفا...؛
حالا چی شد الان یاده این موضوع افتادم بعد از این مدت، دلیلش این عکس زیر بود که باز جدید بود برام (روزمرگی هم بد دردیه؟!؟)؛


Wednesday, February 20, 2008

Monday, February 18, 2008

Friday, February 15, 2008

گِله دارم!!؛

Where is the universe bill of rights? Who can I complain to?

Thursday, February 14, 2008

Valentine's Day


Almost on time!


Never mind, I'll be on time the next time!



ولی اینا رو ولش





وقتی که تَنگِ غروب، بــارون به شیشه میزنه

غـم غـصـه هـای دنیـــــــا توی سـینـه ی منـه

توی قطره های بارون میشکنه بــغض صِدام

دیگه غیر از یه دونـه پنجره چیزی نمی خوام









پ.ن.: اگرم حال نکردین میتونین «یه روزی تنگه غروب آسمون...» رو برای خودتون بخونین...؛
پ.ن: اگه خیلی حال کردی[!](مفردِ بی دلیل!!) تقدیم تو باد...؛

نوش دارو پس از مرگ سهراب

امان از این نوش داروهای پس از مرگ سهراب، آقا نمیخوای کار انجام بدی نده دیگه چرا اینقدر میری رو اعصاب، یه کم وقت شناسی هم خوبه والا!ا

بانی این خوش قولی های ایرانی هارو اگه گیر بیارم...؛

Saturday, February 9, 2008

حالم بده!ا

باورتون نمیشه چقدر حالم بده، تازه با پسورد اشتباه روی بنانزا (یکی از سرورهای دانشکده) لاگ این کردم!ا

Nationalism vs. Humanism


In Search of Cyrus the Great (I was a link!),
admiration -> nationalism!
no admiration -> humanist?!? (should he suffer from being Persian?)
I hate 2s which are not 3s[!] (Damn me?!?)

I'm nobody!


This post has nothing to do with current Iran!
History is history, not, is, not, is, not,...

Check the very end of their version here.

Friday, February 8, 2008

Wednesday, February 6, 2008

新年快樂



با عرض تبریک به همه هموطنان چینی[!]؛


Today!


Today is the tomorrow you worried about yesterday!

Love Fires or Fire of Love?




این پست عاشقانه نیست!ا


Monday, February 4, 2008

انتظارها به پایان رسید!ا



در چپ آمیرزا و در راست بُرانی بادمجان را مشاهده میفرمایید! آنچه ملاحظه نمیشود سیر بسیار در هر دو است! (دلیل: آب و هوای ادمنتون که بد میگیرد!)
باشد که دگربار رو به شاندیز و ششلیک کنیم!ا

پانوشت: به منظور مراعات حال دانشجویان گرامی از بردن موارد بالا به دانشگاه خودداری و به دلیل حال و هوای شمال که الان بد گرفته[!] و نشان دادن برائت از هر گونه تبعیض نژادی به طبغ ماهی سالمون (به جای ماهی سفید!) مبادرت کردیم. باشد که رستگار شویم. عکس نامبرده که از سرما رنج میبرد در پی آمده است!ا


Sunday, February 3, 2008

بادمجان



از آنجایی که بعد از عزیمت به دیار غربت، بیش از هر چیز بادمجان خونم کم شده است (البته لازم به ذکر است که اینجا قحطی بادمجان نیست و یک بار خورش بادمجان در خانه دوستی (یاور) و بار دگر کشک بادمجان در خانه دوستی دگر در شهری دگر (کیانوش و محمد نوروزی) صرف شده است!) اما از آنجایی که آدم باید یه تکانی به خودش هم بدهد، قصد زیارت میرزا قاسمی به سرمان زد و بدان منظور به تهیه بادمجان از فروشگاه سیو-آن-فود مبادرت کردیم (البته بعد از اینکه حسابی مصمم شدم و دستورات لازم از طرق مختلف (مادر گرامی و شبکه جهانی اینترنت) جمع آوری و موفقیت پروژه بررسی شد!)
اما باز هم از آنجایی که معمولاً بعد از تامین مقدمات پروژه تا اجرای آن لگ بالایی وجود دارد، گفتم تا بادمجانها سر حالن یه عکس دسته جمعی با هم بگیرند تا دوستان هم بی بهره نمانند تا بعد...) البته در رابطه با گذاشتن عکس میزا قاسمی هنوز شورای محترم نگهبان نظر نهایی رو نداده! ا

پانوشت: لازم به ذکر است که خودکار موجود در عکس نه از بهر سهل انگار عکاس بلکه به منظور شاخص میباشد، ولی بازم هیچ چیز را ثابت نمیکند.

صحبت از غذا و خورد و خوراک و زندگی فاز بعدی در نوشتن بلاگ است! (نسبت به قبلی!)
-- استاد و سرور گرام واحد قزوینیان 1/1/1

راستی به رسم دوستان و واسه اینکه بگم ما هم اینجا برف داریم دو عکس از پنجره اتاق به دم در خونه خودمون و همسایه در پی آمده است! ا



این عکسا در فردای روز شکستن رکورد حداقل دما با -40 درجه سانتگراد (در مقابل -34 در سال 1938) به ثبت رسیده است. محو شدن راه عبور مرور در مسیر خروجی از خانه ما نه به دلیل تنبلی در پارو کردن بلکه به دلیل استفاده از در پشتی است! (در کنایه گفتم خونمون دو دره!) ولی کمبود عکسا به دلیل تنبلی اینجانب و امتناع از درآوردن دستکش و عکاسی میباشد! حالا بماند که خیلی وقتا دستکش دستم نمیکنم! ا

پانوشت: توجه به سایه ها و آفتابی بودن هوا و تابش آفتاب عالم تاب فراموش نشود، چیزی که اینجا عادیه ولی دوستان در استان بغلی معمولاً ازش بی بهرن! ا

Friday, February 1, 2008