یه حسی به من میگه که با این وضع نسلمون منقرض میشه
پانوشت: عریضه
Friday, December 20, 2013
سحرخیز باش تا...
هی میگن شب زود بخواب که صب زود بیدار شی و کامروا شی و اینا
پانوشتا:
- آخه چه جوری؟ از کدامین خزانه؟
- عریضه
Monday, December 16, 2013
focus!!
They say that you can't just open the tap of creativity.
and of course after coming up with something creative you have to act on it and make it realistic.
Postscripts:
- I'm putting together my new year's resolutions.
- Definitely one of them is to be more focused!
Saturday, November 30, 2013
half alive
I guess 21st century is not about living alive but to learn how to live half alive and survive the separation from your loved ones
Postscripts:
- C'mon scientists build a teleportation device already!
- Not sure if it's jetlag or loneliness or depression that I'm suffering from right now
- Wished we could perceive our big garden much smaller and feel much closer to each other
Saturday, November 23, 2013
گرانی
خار و مادر و پدر و برادرتون رو با این وضع و گرانی و اینا
پانوشت:
- واقعاً دهنون سرویس که اوضاع خرابه
- دم همهی آدمهای باحال گرم
- آقا خلاصه مذاکره تخمی (هستهای) رو به نتیجه برسون که اوضاع خرابه و داری میری رو اعصاب دیگه؛ ملت باید زندگی کنن دیگه
Thursday, October 31, 2013
میخی به دیوار بکوب
این داستان رو که هر وقت کار بدی کردی (پرخاش کردی، دل شکستی، تهمت زدی و قص علی هذا) میخی به دیوار بکوب و هر وقت جبرانش کردی میخ رو از دیوار بکش رو حتما شنیدین که خود میخ دیگه نیست ولی جاش روی دیوار میمونه.
شاید جایی میخا لزوما بد نباشن.
پانوشتا:
- بالاخره جای میخا میتونن مثه تجربه باشن
- اتفاقا اگه جای میخا روی دیوار بمونن ممکنه مثه لنگ کفش پاره تو بیابون یه روزی به کار بیان
- عریضه
***
خیلی وقت بود چرت نگفته بودم گفتم کنتور که نداره بیام یه چرتی بگم
Monday, September 30, 2013
family
Families are awesome and that's why people form them. Kids are the added values ;-)
Postscripts:
- Seriously, families are awesome!
- Having them near you is more awesome
Saturday, August 31, 2013
تصمیمگیری
یه زمانی تصمیمامون رو با نمکدونایی که میساختیم میگرفتیم؛ خوب دورانی بود آقا ولی قدر نمیدونستیم.
پانوشت: حالا برای خرید یه قهوه جوش یه هفته تحقیق می کنیم چه برسه به تصمیمات مهمتر
Thursday, July 18, 2013
An aspirin a day, keeps the strokes away
جونم براتون بگه که آخر هفته با بروبچ رفتیم کوه و همه چی خوب و عالی و برگشتیم و سوار ماشین شدیم که بریم ناهار که تو راه ییهو یه اتفاق عجیب افتاد. هر چی تابلو و اینا تو راه بود سمت راستش رو میشد خوند و سمت چپش رو نه! اوه اوه؛ من نمیتونستم بخونم! خلاصه حال بس عجیبی بود و سر گیجه و چلوسکیدگی و اینا.
بروبچ جمع و جورم کردن و خلاصه حال به جا اومد و رفتم خونه و به اصطلاح به خیر گذشت.
آقا از اونجایی که یه جون بیشتر نداریم و باید مواظبش باشیم گفتم برم دکتر ببینم قضیه چیه که حالا شک حمله میگرنی یا به احتمال خفیفی حمله ایسکمی گذرا ست. خلاصه حالا قراره یه سری آزمایش انجام بدم که ببینیم چی شده و ییهو زرتی نمیرم. تو این مدت هم قراره آسپیرین بزم به بدن که عروق مغز یه نفسی بکشن!
خلاصه از من به شما نصیحت که بد دوره زمونهای شده شب میخوابین صب پامیشین یه روزی میزنه به سرتون و یه روز دیگه هم زرتی میمیرین.
پانوشتها:
- اگه خوبییی از من دیدین که زودتر جبران کنین و اگه بدییی هم دیدن زودتر تلافی کنین که فرصت ممکنه از دستتون بره
- همچین یه حس آرامش خیلی خوبی هست وقتی آدم فکر میکنه که میدونه که چه خبره و چی ممکنه بشه
- با همه اینها حال من خوب است حالا میخوایین باور کنین یا نکنین
- عریضه
Sunday, June 23, 2013
Monday, May 20, 2013
all-nighter
It's easy to point out what's wrong, but to make a right requires all-nighter(s)
Postscripts:
- sometimes all-nighters are to be pulled off for the greater good
- try cooking during your all-nighters to fight the hunger and procrastinate
- tip: keep an eye on your food so it won't get burnt while you are posting to your blog :/
Sunday, April 28, 2013
Friday, April 26, 2013
Stressed!
Whenever I'm stressed, I just stop being stressed and be destressed instead
Postscripts:
- Hat tip Barney for "whenever I'm sad, I just stop being sad and be awesome instead"
- Petition [read: some random song to help you destress]
PPS: I just coined the word destressed : )
PPPS: Aahh... damn it! de-stress is already a word and means to unwind
PPPPS: I especially like 'mellow out' as a synonym (promise this was the last PP...PS)
Sunday, April 14, 2013
فرصت سوزی (مستی و راستی ۲)
فرصتسوزی نکنید که همانا فرصتسوزی از گناهان کبیره دردناکتر است
پانوشتها:
- ای فرصتی که سوزاندمت از همین تریبون مراتب پشیمانی و ندامت خودم رو اعلام میکنم
- آقا حالا گذاشتیم با کفش بیاین تو دیگه رو دیوار با کفشتون یادگاری نذارین
- دلم واسه دوستای قدیمم و گذشتهها تنگ شده
- فک کنم دارم افسرده میشم؛ آی دوستان کمک...
- اینم مستی و راستی اول اگه کنجکاوین یا دریوریهای من رو دنبال میکنین
- عریضه
Sunday, April 7, 2013
آپاچ با دو زن آپاچی شد
- سلام
- سلام
- محمد؛ بچه ها بهم میگن آپاچ
- ... آبپاش؟ چی رو آبپاشی میکنی؟ (ها ها ها...)
- نه نه؛ آبپاش نه، آپاچ! آپاچی بوده که شده آپاچ الان.
- آها... حالا چرا آپاچ؟
- راستش شناسه یاهوم آپاچی بود قدیما بعد دوران لیسانس که با بچه ها چت میکردم و اون اولش که کسی کسی رو نمیشناخت و همه هم رو به شناسه یاهو هم میشناختن من شدم آپاچی. بعدنا آپاچی مخفف شد به آپاچ و چون محمد زیاد بود تو دانشکده دیگه من شدم آپاچ. که دیگه شد اسم مستعار من.
- عجب... حالا چرا شناسه یاهوت آپاچی بود؟
- اون داستانش خیلی طولانی و قدیمیه. من بچه که بودم خیلی به این فکر می کردم که شناسه یاهوم چی باشه بعد هِی یه چیزی میذاشتم چند وقت بعد عوضش می کردم. محمد هم خیلی به نظرم رسمی بود و هم خیلی باهاش حال نمی کردم. تا اینکه یه روز فیلم دو زن رو دیدم. فیلم دو زن یادته؟ ماله تهمینه میلانی. من خیلی با تیریپ نیکی کریمی و مریلا زارعی تو فیلم حال کردم. بعد یه جاش هست که نیکی کریمی داره به تهمینه میلانی میگه «گروه خودمون دیگه؛ گروه آپاچی ها»، من یه دفعه فکر کردم که چه اسم باحالی هم شر و شوری توش هست و هم یه کم اعتراض و کلا با اسم آپاچی حال کردم. این شد که شدم آپاچی.
- بله [...]
پانوشتها:
- خلاصه این داستان این بود که من چگونه من شدم (با تلمیح به ما چگونه ما شدیم)
- شاید اینو باید زودتر اینجا مینوشتم ولی بالاخره دیرتر نوشتن بهتر از هرگز ننوشتن است
- عریضه (ثانیه دهم به بعد)
Saturday, March 16, 2013
dark vs. bright
everything looks brighter in the morning... oh wait, it's after sunrise :p
Postscripts:
- ...
- petition
Monday, February 25, 2013
Tuesday, February 19, 2013
علت زندگی
ملا به آشنایی گفت: راستی فلانی خبر داری رفیقمان عمرش به دنیا کوتاه بود و مرد؟
رفیقش گفت: نه! علت مرگش چه بود؟
ملا گفت: آن بیچاره علت زندگیش معلوم نبود چه برسد به علت مرگش
--عاقل و دیوانه
پانوشت: خوراکِ ببر؟
Sunday, January 20, 2013
هی! عمو!
هی! عمو!
زندگی همین است!
همین تلوزیون آر.تی.آی سیاه و سفید!
همین میگرنهای موروثی!
همین هار شدن بخاری نفتی!
همین جست خیزها و خندههای بی دلیل!
همین برفها و کلاغها که لهجهی لری داشتند انگار!
-- جعفر پناهی
به «نباید»ها گوش کن، بچه جان
به «نکن»ها گوش کن
به «اجازه نداری»ها
«نمیتوانی»ها و «نمیشود»ها گوش کن
به «دیگر هیچ وقت نکن»ها گوش کن.
اما به من هم خوب گوش کن:
هر کاری شدنی است، بچه جان
هیچ چیز محال نیست.
-- شل سیلور استاین