Saturday, November 30, 2013

half alive



I guess 21st century is not about living alive but to learn how to live half alive and survive the separation from your loved ones

Postscripts:
- C'mon scientists build a teleportation device already!
- Not sure if it's jetlag or loneliness or depression that I'm suffering from right now
- Wished we could perceive our big garden much smaller and feel much closer to each other

Saturday, November 23, 2013

گرانی



خار و مادر و پدر و برادرتون رو با این وضع و گرانی و اینا

پانوشت:
- واقعاً دهنون سرویس که اوضاع خرابه
- دم همه‌ی آدم‌های باحال گرم
- آقا خلاصه مذاکره تخمی (هسته‌ای) رو به نتیجه برسون که اوضاع خرابه و داری میری رو اعصاب دیگه؛ ملت باید زندگی کنن دیگه

Thursday, October 31, 2013

میخی به دیوار بکوب



این داستان رو که هر وقت کار بدی کردی (پرخاش کردی، دل شکستی، تهمت زدی و قص علی هذا) میخی به دیوار بکوب و هر وقت جبرانش کردی میخ رو از دیوار بکش رو حتما شنیدین که خود میخ دیگه نیست ولی جاش روی دیوار میمونه.

شاید جایی میخا لزوما بد نباشن.

پانوشتا:
- بالاخره جای میخا میتونن مثه تجربه باشن
- اتفاقا اگه جای میخا روی دیوار بمونن ممکنه مثه لنگ کفش پاره تو بیابون یه روزی به کار بیان
- عریضه

***
خیلی وقت بود چرت نگفته بودم گفتم کنتور که نداره بیام یه چرتی بگم

Monday, September 30, 2013

family



Families are awesome and that's why people form them. Kids are the added values ;-)

Postscripts:
- Seriously, families are awesome!
- Having them near you is more awesome

Saturday, August 31, 2013

تصمیمگیری



یه زمانی تصمیمامون رو با نمکدونایی که میساختیم میگرفتیم؛ خوب دورانی بود آقا ولی قدر نمیدونستیم.

پانوشت: حالا برای خرید یه قهوه جوش یه هفته تحقیق می کنیم چه برسه به تصمیمات مهمتر

Thursday, July 18, 2013

An aspirin a day, keeps the strokes away



جونم براتون بگه که آخر هفته با بروبچ رفتیم کوه و همه چی خوب و عالی و برگشتیم و سوار ماشین شدیم که بریم ناهار که تو راه ییهو یه اتفاق عجیب افتاد. هر چی تابلو و اینا تو راه بود سمت راستش رو می‌شد خوند و سمت چپش رو نه! اوه اوه؛ من نمی‌تونستم بخونم! خلاصه حال بس عجیبی بود و سر گیجه و چلوسکیدگی و اینا.

بروبچ جمع و جورم کردن و خلاصه حال به جا اومد و رفتم خونه و به اصطلاح به خیر گذشت.

آقا از اونجایی که یه جون بیشتر نداریم و باید مواظبش باشیم گفتم برم دکتر ببینم قضیه چیه که حالا شک حمله میگرنی یا به احتمال خفیفی حمله ایسکمی گذرا ست. خلاصه حالا قراره یه سری آزمایش انجام بدم که ببینیم چی شده و ییهو زرتی نمیرم. تو این مدت هم قراره آسپیرین بزم به بدن که عروق مغز یه نفسی بکشن!

خلاصه از من به شما نصیحت که بد دوره زمونه‌ای شده شب می‌خوابین صب پامیشین یه روزی میزنه به سرتون و یه روز دیگه هم زرتی میمیرین.

پانوشت‌ها:
- اگه خوبییی از من دیدین که زودتر جبران کنین و اگه بدییی هم دیدن زودتر تلافی کنین که فرصت ممکنه از دستتون بره
- همچین یه حس آرامش خیلی خوبی هست وقتی آدم فکر می‌کنه که می‌دونه که چه خبره و چی ممکنه بشه
- با همه اینها حال من خوب است حالا می‌خوایین باور کنین یا نکنین
- عریضه

Sunday, June 23, 2013

کمک!


مشکل جوونای ما تو دنیای امروز تیکه پارگی هست.

پانوشت: دکتر روحانی خواهشا رسیدگی شود