
2009: One of the worst years in my life.
2010: Hopefully one of the best years in my life.
PS: Why bother when I can save myself a lot of typing?
حسش نیست!؛
آقا این دست، اینم دل؛ به کار نمیرن آقا! حالا اگه تونستین به کار ببرینشون.
پ.ن.۱: نمیدونم بعضی وقتا چرا خودمم که بکشم دست و دلم به کار نمیره، حالا میخواد این کار علمی باشه، غیرعلمی باشه، تفریحی باشه، رو اعصاب باشه، اجباری باشه، اختیاری باشه، پول توش باشه، محض رضای خدا باشه، جالب باشه، مزخرف باشه، و قص علی هذا.
پ.ن.۲: ماشالا کار هم که تا هست ریخته سر آدم.
پ.ن.۳: حتی از بیحالی ایدههایی رو که از صبح واسه یه پست داشتم ننوشتم. حتی پستی رو که قبل از این نوشتم پست نکردم! یه وقت هم فکر نکنین که از خودسانسوری یا خجالت و اینجور حرفا این کار رو نکردم که هیچ کدوم تو خونم نیست ولی یه چیز دیگه هست که حالا نمیدونم تو خونمه یا تو کو...، ولی خیلی اذیت میکنه بعضی وقتا.
پ.ن.۴: شاید خیلی زود، شاید خیلی زود...؛
آدم معمولی
کاش میتونستم از صافی نزاکت مانند یک آدم معمولی استفاده کنم
پ.ن.۱: اندیشه* صافی نزاکت بیانگر استفاده زبانی یک آدم معمولی در مقابل استفاده دریافتی یک آدم خوره از نزاکت است. بدین معنا که یک آدم معمولی در بیان الفاظ از نزاکت استفاده میکند تا کسی را نرنجاند ولی یک آدم خوره در دریافت الفاظ نزاکت به خرج میدهد تا رنجیده نشود.
پ.ن.۲: اینگونه استفاده به تجربههای افراد در زندگی نسبت داده شده است. بدین صورت که معمولاً به یک آدم معمولی گفته میشود که مراقب برخوردش باشد تا کسی را نرنجاند ولی به یک آدم خوره گفته میشود که کسی قصد خاصی از نحوه برخورد با او ندارد؛ پس رنجیده نشود.
پ.ن.۳: به نظر میرسد که این اندیشه میتواند موجب زودرنجتر شدن آدم معمولی و گستاختر شدن آدم خوره شود. لازم به ذکر است که آدم خوره تا لب به سخن نگشاید بسی فروتن مینماید.
پ.ن.۴: عریضه
پ.ن.۵: نقاشی از ساندویچ تنها
--؛
* ایده
پ.ن.: عریضه (اینو اگه دوست داشتین یه قسمتاییشو میتونین با ابی بخونین!)
+ پ.ن.: غذامم سوخت!؛
دعا
خود کرده را تدبیر نیست!؛
تا بوده همین بوده تا هست هم همینه!
پ.ن.: غارنشین بودن و خورده شدن توسط یه دایناسور به لیست آرزوهام اضافه شد. میدونم زمان دایناسورها انسان نبوده ولی اینا جفتش یه آرزو بود!
پ.ن.: عریضه
اعتراض
فردا کلاسا شروع میشه، اما دریغ از بوی ماه مهر!
آقا اصلاً من به وضعیت ماه مهر (و کیفیت بو!) در بلاد کفر معترضم. چه معنی داره هنوز آدم آماده نشده کلاسا شروع میشه؟
اینجانب به نبود تعطیلات تابستانی در دوره تحصیلات تکمیلی هم معترض میباشم!
چه وضعیه!؛
یکی میگه چقدر میخندی؟، یکی میگه چقدر زار میزنی؟
یکی میگه چقدر جدی هستی؟، یکی میگه همه چیز که شوخی نیست
یکی میگه برنامه ریزی کن، یکی میگه هر چی پیش آید خوش آید
یکی میگه چقدر پررویی!، یکی میگه بابا اینقدر تعارف نکن!
یکی میگه چقدر حرف میزنی!، یکی میگه چقدر ساکتی!
یکی میگه یه کم فکر کن!، یکی میگه چقدر فکر میکنی!
یکی میگه چقدر غر میزنی!، یکی میگه چقدر راحتی!
...
پ.ن.: عریضه: آهنگ «باز آمد، بوی ماه مهر...» (هر چی گشتم پیداش نکردم. هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!)؛
بر کره خر معرکه لعنت
ایهام
؛
[به نقل از لغت نامه دهخدا] (ع مص) به گمان افکندن. (تاج المصادر بیهقی). در شک افکندن. (غیاث اللغات). بگمانی افکندن یا رفتن دل بسوی چیزی بی قصد آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
[و در مدخلی دیگر] (ع اِ) در علم بدیع چنانست که لفظی ذومعنیین بکار رود یکی قریب و یکی غریب تا خاطر سامع نخست به معنی قریب رود و مراد قایل معنی غریب باشد.
پ.ن.۱: بحث در مورد اینکه کاربرد ایهام و وجود ابهام کلاً خوب هست یا نه در حوصله بحث (من) نیست!
پ.ن.۲: خوبی ایهام اینکه هر کس به اندازه تلاشی که میکنه ازش لذت میبره!
پ.ن.۳: یه حس کرمو بودنی تو ایهام هست که ظاهراً با حواس من همخونی خاصی داره!
پ.ن.۴: عریضه
پ.ن.۵ (+۱۸): یه دختر دایی دارم که وقتی کوچیک بود این شعر «گنجشکک اشی مشی» رو خیلی میخوند و از اونجایی که تازه داشت فارسی یاد میگرفت نمیتونست درست بگه «کی میخوره حکیم باشی!»؛ بنابراین هر وقت این شعر رو میخوند کلی نشاط میرفت! (الان که داشتم فکر میکردم دیدم خداییش هر چی به حکیم باشی بگی حقشه)؛
نانوشته ها
اول اومدم بنویسم ناگفته ها بعد دیدم همچین هم ناگفته نیست؛ بیشتر نانوشته است!
اسمش روشه نانوشته پس نوشته نخواهد شد.
پ.ن.۱: این نانوشته ها انگشت شمار و در بایگانی موجوداند!
پ.ن.۲: برای اینکه حس کنجکاوی خواننده تحریک شه و یه کم هم کرم ریخته باشم، بگم که این نانوشته ها همگی مربوط به دو ماهه اخیر میشوند و موضوعات آنها از ادمنتون و پرواز و آمریکا و ایران و انتخابات و ماجراهای بعد از آن نشأت میگیرد.
پ.ن.۳: در روایات آمده است که از گفتن چیزی که منجر به فتنه میشود پرهیز کنید، نوشتن که دیگه جای خود دارد!
پ.ن.۴: به قول یکی از بچه ها چیزایی رو که فک میکنم باید بگم میگم شر به پا میشه چه برسه به چیزایی که فک میکنم نباید بگم!
پ.ن.۵: انسان جایز الخطاست پس شاید اینوریش درست نباشه و برعکسش درست باشه. ولی به قول یارو گفتنی «وِلَش کنین! کی حالشو داره...»؛
ای دریغ...؛
میگن: ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب...
بابا به زور که نمیشه؛ حالا یک ساعت اونجا واستا!
میگن: مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
ولی تو باور نکن [چون من مست خدایی هستم]
پ.ن.: عریضه[ی بی ربط: چون چیزی که از خاک پست تر است که به آفتاب و مقصود و کعبه و اینا نمیرسه!]؛
بیانیهی جمعی از وبلاگنویسان در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن
؛
۱) ما، گروهی از وبلاگنویسان ایرانی، برخوردهای خشونتآمیز و سرکوبگرانهی حکومت ایران در مواجهه با راهپیماییها و گردهمآییهای مسالمتآمیز و بهحق مردم ایران را به شدت محکوم میکنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی میخواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان میدارد «تشكيل اجتماعات و راه پيمايیها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است» رعایت کنند.
۲) ما قانونشکنیهای پیشآمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غمانگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام میدانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه دادهاند، تخلفهای عمده و بیسابقهی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاریی مجدد انتخابات هستیم.
۳) حرکتهایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامهنگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آنها، قطع شبکهی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمیتواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کمتر شود.
پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی
بخشی از جامعهی بزرگ وبلاگنویسان ایرانی
دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره!؛
از قدیم اینطور گفتن و میگن تاریخ تکرار مکررات است!
حالا هی رأی بدزدین!
حالا هی کودتا کنین!
پ.ن.۱: دهنتون سرویس اینقدر مردم رو اذیت نکنین!
پ.ن.۲: دهنتون سرویس که مشکلات مردم را با ایجاد مشکلات بزرگتر حل میکنین!
پ.ن.۳: باشد که دهنتون به بدترین شکل ممکن سرویس شه!
پ.ن.۴: همیشه منظورم از دهنت سرویس شوخی بود ولی اینجا حسن تعبیر بدترین نفرین هاست!
پ.ن.۵: عریضه و عریضه تکراری
انتخابات
به قول یارو:
رأیی که نمیدهی دیده نمیشود
حرفی که نمیزنی شنیده نمیشود
پ.ن.۱: جمله دومش درست به نظر میاد.
پ.ن.۲: با بدبینی جلوی تغییراتی رو که میتونیم بدیم نگیریم!
پ.ن.۳: تقلب تو انتخابات هم که از ملزمات دموکراسی های پنچره! واسه همین حتماً باید رأی بدین دیگه؛ دِهَ!
پ.ن.۴: حداقلش اونجوری اگه نتیجه ای که میخوایم حاصل نشد میگیم رأی دادیم و نشمردن وگرنه مشروع بودن نظام که بدیهی اِ! [نیست؟ نمیشه ما هم در اکثریت نباشیم که! میشه؟]
پ.ن.۵: اگرم میترسین که رأی بدین و طرف توزرد از آب در بیاد پس هیچ وقت دست به هیچ کاری نزنین چون ممکن اِ نتیجه ای که میخواین حاصل نشه!
پ.ن.۶: اینقد از اینکه مسئول کاری که کردین باشین نترسین! بابا بزرگ شدین دیگه! [خداییش نمیدونم کی به شماها حق رأی داده!]
پ.ن.۷: در ضمن اگه رأی ندین هر کی انتخاب بشه این اشکال رو میشه به امثال شماها گرفت که اگه به اون یکی رأی میدادین اینطوری نمیشد. با رأی دادن حداقل دایره این گیر رو کوچیک تر میکنین!
پ.ن.۸: عریضه